راستي و درستي يكي از فضايل بزرگ انساني است كه در همه مكاتب الهي و حتي مكاتب مادي داراي ارزش والا است. برعكس آن، دروغ و دروغگويي است كه در همه مكاتب به ويژه مكتب اسلام منفور بوده و سرچشمه گناهان بسيار شمرده شده است.
در اين مقاله نويسنده كوشيده است نگاهي اجمالي به آثار و نشانه هاي راستگويي داشته باشد. مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
***
يكي از ياران پيامبر(ص) از اين كه گرفتار گناه مي شود به پيامبر(ص) گلايه برد و خواستار راهنمايي آن حضرت شد. پيامبر(ص) به وي مي فرمايد: دروغ نگو! آن شخص گفت: همين. پيامبر(ص): فرمود: همين و بس. مرد رفت و در برابر امري قرار گرفت كه گناه بود و چون خواست آن را مرتكب شود گفت اگر پيش پيامبر(ص) رفتم و گفت اين كار را كردي چه بگويم؟ دروغ بگويم. من كه وعده داده ام دروغ نگويم. چند مسئله ديگري نيز رخ داد و او براي اين كه به پيامبر دروغ نگويد از ارتكاب آن خودداري كرد. اين گونه است كه رفتار خود را اصلاح كرد.
قرآن در آيات 70 و 71 سوره احزاب به تأثير و كاركرد راستگويي مومنان در گفتارشان اشاره كرده و آن را سبب اصلاح اعمال آنان مي داند. از اين رو فرمان مي دهد براي اين كه اعمال ايشان به اصلاح گراييد همواره قول سديد و گفتار خالي از هرگونه شائبه دروغ و لغو بگويند و سخني را بر زبان آورند كه ظاهر آن با باطن آن موافق باشد. (مجمع البيان ج 7 و 8 ص 584)
در آيه 20 و 21 صداقت و راستگويي را موجب تسليم شدن شخص در برابر دستورهاي خداوند و آموزه هاي وحياني آن مي شمارد. علامه طباطبايي در تفسير آيه مي نويسد: برخي «طاعه و قول معروف» را خبر مبتداي محذوف دانسته اند كه در اصل «امرهم يا ايمانهم بنا طاعه» بوده است. بدين معنا كه هرگاه سوره اي نازل مي شود اگر اظهار طاعت كنند و به هنگام عمل نيز با صدق و راستي آن را به اجرا درآرند براي آنان بهتر است. (الميزان ج 18 ص 239)
بنابراين كساني كه اهل صداقت و راستي هستند كساني هستند كه در برابر آموزه هاي وحياني تسليم مي باشند و هرگز بر خلاف آن عمل نمي كنند و رفتارشان همواره در چارچوب آموزه هاي ديني است و گامي برخلاف آن برنمي دارند.
اصولا رستگاري جز با راستگويي امكان پذير نيست و كسي كه دروغ مي گويد و ظاهر كلامش با باطن آن موافقت ندارد و بر خلاف واقع سخني را بر زبان مي راند نمي تواند اميد به رستگاري داشته باشد. خداوند در آيه 119 سوره مائده مي فرمايد: روز قيامت تنها كساني رستگار مي شوند و از آتش دوزخ رهايي مي يابند كه راستگو باشند. امروز روزي است كه تنها صدق و راستي راستگويان است كه به فرياد ايشان مي رسد و سربلند و پيروز از آزمون دنيا بيرون مي آيند.
درحقيقت كساني كه راستگويي را منش و روش خويش قرار داده اند و در هر حال و مقامي راستگويي مي كنند و سخني به دروغ بر زبان نمي رانند در قيامت از راستگويي خويش بهره مند مي شوند. (مائده آيه 119)
از ديگر آثار راستگويي كه در آيات 35 و نيز 70 و 71 سوره احزاب بدان اشاره شده است بهره مندي از مغفرت الهي است. به اين معنا كه راستگويان در پوشش خالص الهي قرار مي گيرند و خداوند آنان را از شر و آسيب اموري زيانبار حفظ مي كند.چون اهل راستگويي و صداقت هستند در دام گناه نمي افتند و خداوند در اطراف ايشان حفاظي را پديد مي آورد تا گرفتار گناه نشوند.
درحقيقت با بهره گيري از منش و روش راستگويي براي خود ديوار حفاظتي مي سازند كه خداوند آن را خود برپا مي دارد و در حفاظ و پوشش اوست كه از گناه ايمن مي شوند و غفران و غفاريت الهي آنان را در بر مي گيرد. اين گونه است كه زمينه هاي رشد و ترقي انسان براي دست يابي به مقامات معنوي فراهم مي آيد. اين همان چيزي است كه هر كسي خواهان آن است و مي خواهد تا به قدرت و توانايي ذاتي خويش دست يابد.
خداوند در آيات 56 و 57 سوره مريم گام نخست دست يابي به مقامات معنوي و استعدادهاي نهفته و سرشته در ذات آدمي را بهره گيري از سلوك راستگويي مي داند.
در آيه 57 سوره مريم دست يابي به مقام عالي و مكانت رفيع را جز در راستگويي به عنوان منش و خصلت شخص نمي داند. اصولا گام اول و بلند براي دست يابي به مقام انسان كامل آن است كه شخص خود را از دام دروغ برهاند و راست گويي جزو منش وي شود. آن گاه است كه به مقام انباء و نبوت مي رسد. مقام انباء و نبوت نوعي ارتباط ميان خدا و انسان است كه شخص مي تواند از آموزه هاي خاص خداوند بي واسطه حتي در امور جزيي زندگي خويش بهره برد. البته مقام انباء و نبوت مقامي نيست كه شخص بتواند براساس آن ديگري را راهنمايي كند مگر اين كه به مقام رسالت و پيامبري برسد كه خاص افرادي ويژه است كه از آدم تا خاتم (ص) بوده است و به حكم الهي اين گونه از نبوت رسالتي پايان يافته است ولي نبوت غير رسالتي براي همگان ممكن است اتفاق افتد و اين زماني است كه انسان خود را در مسير كمالي قرار دهد و در سير و سلوك قرآني و وحياني عمل كند و گامي از آن دور نشود و به سخن ديگر صداقت جزو ذات و سرشت وي شود و راستگويي جزو منش او قرار گيرد.
خداوند در آيه 41 سوره مريم صدق و راستگويي به معناي منش و خصلت فعليت يافته شخص را زمينه دست يابي به مقام نبوت مي شمارد و در آيه 56 همين سوره بر آن تاكيد مي كند.
تاكيد بر منش بودن راستگويي به اين دليل است كه در آيه سخن از صديق كه صيغه مبالغه است به ميان آمده است و مراد كسي است كه راستگويي جزو منش و روش وي قرار گرفته است و شخص در حد اعلاي راستگويي است و عمل و كلامش و ظاهر و باطنش با هم مطابقت دارد و مخالفتي ميان سخن ظاهر و باطن رفتار و واقع نيست؛ زيرا ملاك در امر نبوت صدق است و تصديق كننده آيات و معجزات سزاوار اين است كه به مقام نبوت دست يابد. (روح المعاني ج 9 جزء 16 ص 139)
چنين شخصي از سوي خداوند تكريم مي شود و به مقامات معنوي و مكانت عالي مي رسد كه مورد توجه و يادكرد خداوند قرار مي گيرد و خداوند وي را به طور شخصي مورد عنايت خويش قرار مي دهد و ارتباط خاصي را با او برقرار مي كند كه از آن نبوت انبائي ياد مي شود. (مريم آيات 41 و 56)
بنابراين براي دست يابي به مقامات معنوي راست گويي نه تنها گام نخست بلكه گام بلندي است كه شخص را تا مقام نبوت انبايي بالا مي برد و مورد توجه و عنايت خاص خداوند قرار مي گيرد و اين گونه است كه مي تواند با فضل و عنايت خاص خداوند ديگر ظرفيت ها و توانمندي هاي سرشته و ذاتي خويش را به فعليت برساند و ديگر مقامات معنوي را بپيمايد.
براساس اين كاركردها و آثار راستگويي است كه خداوند در آيه 119 سوره توبه راستگويي و راستي را داراي ارزشي والاتر از ايمان و تقوا مي شمارد؛ زيرا نمود تقوا و ايمان در راستگويي به مفهوم پيش گفته ظاهر مي شود. كسي كه منش وي راستگويي مي شود ميان باورها و اعمالش تطابق است و اين مطابقت براساس اعمال صالح و راستي است كه در حوزه اطاعت امر الهي قرار مي گيرد. از اين روست كه برتر از ايمان بي عمل و يا تقواي بي راستي و درستي قرار مي گيرد. شخص راستگو و صديق كسي است كه در اوج ايمان علمي و تقواي راستي است.
مقام راستگويي برخلاف مقام مومنان و مقام متقين مقامي است كه پيامبران در آن قرار دارند (مريم آيات 41 و 56) اين مقام هم براي پيامبران رسول و هم نبي مي باشد و بلكه مقامي است كه اهل نبوت انبايي در آن جا گرفته اند و خداوند از اين رو در آيه 177 سوره بقره آن را از آن ابرار مي شمارد كه در عقايد و اخلاقيات و رفتارهاي اجتماعي خويش در مقام بلندي قرار گرفته اند. با نگاهي به آيه 38 و 40 سوره نمل مي توان دريافت كه اين مقام ارتباط تنگاتنگي با قدرت در تصرفات و امور خارق عادت دارد؛ زيرا در اين آيات خداوند با معرفي آصف بن برخيا وزير حضرت سليمان(ع) نشان مي دهد كه او در اين مقام و مكانت نشسته بود و از اين روست كه در امور تصرف مي كرد و توانايي آن را يافته بود كه در چشم بر هم زدني تخت سنگين ملكه سبا را از يمن به فلسطين و بيت المقدس آورد.
بنابراين مي توان گفت كه مقام صديقين مقام رسولان و پيامبران مامور و پيامبران انبايي و ابرار و نيكان خاص درگاه الهي است. از اين رو در آيات مختلف حضرت ابراهيم (شعراء آيه 69 تا 84) ادريس (مريم آيه 56) اسحاق (مريم آيه 49 و 50) و اسماعيل (مريم آيه 54) و شعيب (شعراء آيه 177 و 179) و كل پيامبران و رسولان (احزاب آيه 7 و 8 و يس آيه 13 تا 17) را به عنوان راستگويان مطرح مي سازد.
هم چنين در آيات 52 سوره آل عمران و نيز 111 سوره مائده حواريون و ياران حضرت عيسي (ع) و خضر (كهف آيات 68 تا 78) را جزو راستگويان مي شمارد كه در گفتارش هرگز راستگويي را ترك نكرد و او در كلام خويش و اعمال خويش برحق و راستي و راستگويي بوده است.
اگر بخواهيم خود را بيازماييم و بدانيم كه راستگو هستيم و بر منش و روش راستگويان مي باشيم و يا راستگويي را در ديگران بجوييم مي توان از نشانه هايي كه قرآن بيان داشته بهره بريم. اين نشانه ها به ما كمك مي كند تا راستگويان راستين را از دروغ گويان دغل كار باز شناسيم و در دام حيله هاي ايشان نيافتيم.
نخستين نشانه از راستگويي تطابق قول و عمل شخص است. اگر گفتار شخص با رفتار وي مطابقت نداشت وي را مي بايست از دروغگويان و يا دست كم كساني دانست كه صديق نيستند بنابراين نمي توان در برابر ايشان متواضع بود و آنان را الگو قرار داد و خود را مريد ايشان دانست. اين مساله را مي توان با نگاهي به اعمال آنان به دست آورد. اصولا كساني كه اهل راستگويي هستند براي مردم دل مي سوزانند و براي رهايي مردم تلاش مي كنند و آنان را از اسارت و بندگي و بردگي استعمارگران رهايي مي بخشند. از اين روست كه اهل انفاق هستند و مي كوشند تا با كمك هاي مالي خويش ديگران را از بند بردگي برهانند. (بقره آيه 177) بنابر اين اگر موردي ديده شد كه شخص مي كوشد تا مردم را برده و بنده خود كند در حقيقت او فريبكار است؛ زيرا كسي كه حاضر نيست كه شخصي در بند بردگي ديگري باشد چگونه اجازه مي دهد كه به شكل ديگر برده و بنده او شود؟
از اين رو راستگويان اهل انفاق و كمك به ديگران و انسان هاي نوع دوستي هستند كه دستگير هر در راه مانده اي هستند. (بقره آيه 177) و به حاجت مندان و فقيران كمك مي كنند. (همان) و يتيمان و ناتوانان را دستگير مي باشند. (همان) به آخرت ايمان داشته (بقره آيه 77) و نماز به پا مي دارند (همان) و زكات مال خويش را مي پردازند و اهل وفاي به عهد هستند. خويشان را دوست داشته و به هر شكلي به آنان كمك مي كنند. اين ها نمونه هايي است كه قرآن تنها در يك آيه بدان اشاره كرده است.
اصولا راستگويان اهل اخلاص هستند(حشر آيه 8) و در انجام وظايف عبادي واجتماعي و اخلاقي خويش كوتاهي نمي كنند و با تحمل مشكلات و رنج ها آن را انجام مي دهند. (بقره آيه 177) اهل ايثار مال (حجرات آيه 15) و جهاد در راه خدا (بقره آيه 246 و 249) و صبر و شكيبايي (بقره آيه 177) مي باشند.
در انديشه و اعتقاد خويش با برهان و دليل مي باشند و اين مساله خود مهم ترين دليل بر راستگويي ايشان افزون بر صدق در عمل آنان است. (بقره آيه 111 و انبياء آيه 24) و آيات ديگر)
با توجه به اين نشانه ها، انسان به سادگي و آساني مي تواند راستگوي واقعي و راستين را از راستگويان مدعي و دروغين باز شناسد. بنابراين نمي بايست برخي از اعمال و رفتار گروهي فريبكار موجب شود تا در دام آنان افتاد. برخي با گريه و ساير شواهد ظاهري مي كوشند تا مردم را فريب دهند (يوسف آيه 16 و 18) و اصولا نبايد برخي از رفتارهاي ظاهر و تظاهري مبنا و ملاك داوري قرار گيرد. بسيار ديده ايد كه دروغگويان به گريه متوسل مي شوند. از اين روست كه قرآن گريه را حربه دروغگويان مي شمارد و مي گويد كه آنان با گريه مي كوشند تا حقيقت را بپوشانند و مردمان را گمراه كنند. بنابر اين نمي بايست گريه و ديگر تظاهرات ظاهري مردمان را ملاك داوري قرار داد. (بقره آيه 204) اينان در ظاهر رفتاري را انجام مي دهند كه با باطن ايشان مطابقت ندارد و حتي گرفتارهاي ايشان زيبا و دل پسندتر و شگفت انگيزتر است. (همان و نيز منافقون آيه 1 و 6)